یک آسیبشناسی: فواید و زیانهای وبلاگنویسی (قسمت دوم)
اما آیا وبلاگنویسی معایبی هم دارد؟ بله! مثل هر کاری، وبلاگنویسی خالی از مضار نیست. همان طور که ورزش در سطح حرفهای میتواند منجر به مصدومیت شود یا طبابت تمام عیار میتواند تعادل زندگی خصوصی را بر هم بزند، وبلاگنویسی هم مشکلاتی در بر دارد.
من این آسیبها و مشکلات را با توجه به جو ایران فهرست کردهام و نگاهی بومیشده داشتهام:
۱- خطر درک نشدن و سرخوردگی: شما ممکن است ماهها مطالب خوب بنویسید، اما هیچ کس متوجه مطالب خوب شما نشود.
باید بگویم که خود من برای چهره کردن وبلاگم، ماهها و سالها تلاش کردم و به جرأت میتوانم بگویم که در این راه بسیار عرق ریختهام.
خود من در ماهها اول وبلاگنویسی شاهد بودم که چطور تعداد قابل توجهی از وبلاگنویسیها مطرح نسل اول، هیچ توجهی به مطالبم نمیکنند و با لینکی حمایتم نمیکنند.
اما من تاب آوردم و به تدریج سبکی موفق برای وبلاگنویسی را کشف کردم. یاد گرفتم که در آن واحد برای عوام و خواص بنویسم و هر روز پستهایی مناسب برای همه که جنبه سرگرمکنندگی بیشتری داشته باشند، منتشر کنم و در عین حال در لابلای آنها، پستهای خاصتر مورد علاقه خودم را هم درج کنم.
راستش حرکت در بین این دو، چندان کار سادهای نیست. از آنجا که طیف مطالب پوشش شده شده در «یک پزشک» وسیع است، کار من نسبت به وبلاگهایی که تنها در مورد فناوری مینویسند، بسیار دشوارتر است. این را هم در نظر بگیرید که سیر در این مسیرهای جدا، باعث نوعی آشفتگی ذهنی هم میتوتند باشد.
در هر صورت میخواهم بگویم که وقتی وبلاگی را شروع میکنید، باید بدانید که یک برنامه چندساله را باید مد نظر داشته باشید. بنابراین باید همه انرژی ذهنی و عاطفی خودتان را همان ابتدای کار خرج نکنید. یک بودجهبندی زمانی خوب داشته باشید، راهکارهای افزایش بازدیدکننده را بشناسید، وارد جریان هرزهنویسی و کپی پیست نشوید و آهسته و پیوسته به سمت هدفتان حرکت کنید.
۲- کاهش وقت برای تفریحات: وبلاگنویسی وقت میخواهد و اگر شما نتوانید وقتتان رامدیریت کنید، میبینید که از آنجا وقت آزاد خودتان را روی نوشتن گذاشتهاید، دیگر وقتی برای ورزش، فیلم دیدن و کتاب کاغذی خواندن ندارید.
ادامه چنین روندی، سلامت جسمی شما را کم میکند و چه بدون مطالعه و فیلم دیدن، دیگر کسی نمیتواند بهروز است، به تدریج از نظر محتوایی در وبلاگنویسی افت میکنید.
همین جا داخل پرانتز بگویم که بدون مطالعه کتاب، اصولا هیچ کسی نمیتواند وبلاگنویس سطح بالایی شود. برخیها گمان میکنند که مثلا چون فقط در مورد فناوری مینویسند، لازم نیست رمان ادبی کلاسیک بخوانند. در صورتی که مطالعه به صورت مستقیم و غیرمستقیم، وبلاگنویسی را بهبود میبخشد. اثر مستقیم مطالعه روی وبنویسی این است که مهارتهای نوشتاری و دایره واژگان شما افزایش پیدا میکند. اثر غیرمستقیم اما مهمتر مطالعه روی وبنویسی این است که از نظر عاطفی رشد پیدا میکنید، سلولهای مغزتان فعالتر میشوند و زودتر الهام میگیرید و سوژهها را شکار میکنید.
در هر صورت، شما باید آدم زرنگی باشید، وقتتان را مدیریت کنید و هیچگاه ورزش و کتاب را کنار نگذارید.
۳- وبلاگنویسی کاری پرخطر است: شما اگر کارتان انتشار چند صد پست در سال باشد، به احتمال زیاد دستکم در چند پست خواسته و یا ناخواسته، از خطوط قرمز رسمی یا غیررسمی عبور میکنید یا ممکن است باعث رنجش شخصی شوید. بنابراین محتمل است که شکایتی از شما بشود و بدتر از آن اتهاماتی جدی متوجه شما بشود.
این خود شما هستید که میتوانید با تیزهوشی از این خطر اجتناب کنید و خب اگر آدم بیپروایی هستید و میخواهید هر چه دوست دارید، بنویسید، باید عوارضاش را هم به جان بخرید!
۴- وبلاگنویسی و اصولا بیشتر دانستن، مساوی است با حس غربت بیشتر در ازدحام جمعیت:
خب، این اصلا محدود به وبنویسی نیست و شما اگر وارد هر روند دانشافزا اعم از تحصیل در سطوح بالا، کتابخوانی هم بشوید، باز هم دچار این مشکل میشوید.
به ناگاه بعد از چند سال میبینید که نمیتوانید در محیط غیرآنلاین، همفکری برای خود پیدا کنید، به محص اینکه با دوستی همصحبت میشوید و مثلا در مورد رویداد سیاسی و فرهنگی روز صحبت میکنید، میبینید که دوست شما سطح دانش پایین و منطق استدلالی ضعیف دارد و اصلا حوصله نمیکنید که همه چیز را برایش توضیح بدهید، به ناچار سمت گفتگو را به سمت شوخیها و مطالب سطحی، تغییر میدهید و همین باعث نارضایی و افسردگی شما میشود.
۵- در حین وبلاگنویسی با بیوفایی و حتی خیانت روبرو میشوید:
این یکی دیگر شاید برایتان عجیب باشد، اما خب وبلاگنویسهای حرفهای با این جنبه هم آشنا هستند.
مثلا ممکن است بعد از نوشتن دهها پست خوب، زمانی که به خاطر مشکلات شخصی، یک پست با کیفیت بد منتشر کردهاید یا استدلالی اشتباه و تکانهای را در نوشتهای آوردهاید، ناگهان صدها نفر به شما حمله کنند و با کامنتهایی شما را برنجانند.
البته وبلاگنویسهای حرفهای غالبا پوستکلفتتر از این حرفها هستند، اما گاهی واقعا این مسئله آزاردهنده میشود.
از سوی دیگر ممکن است، افراد تأثیرگذاری در محیط آنلاین پیدا بشوند که به هر دلیل از شما خوششان نیاید، آنها در وقت ضرورت تنهایتان میگذارند و به سمت وبنویسهای دیگر تغییر جهت میگذارند و شما را با مشکلات خودتان تنها میگذارند.
۶- اشتباهات راهبردی در مدیریت رسانهای:
شما ممکن است شتابزده، برآورد کنید که مثلا در سال سوم به درآمد ماهانه چند میلیونی میرسید. بنابراین قبل از تحقق این درآمد، دو سه نویسنده دائم میگیرید و بعد متوجه میشوید که نمیتوانید حقالتحریر آنها را بپردازید!
مثال دیگر: شما ممکن است برای توسعه سایت خود نیاز به همکاری نیروهای فنی برای طراحی یا کدنویسی داشته باشید، همه چیز را پیشبینی کنید، اما متأسفانه در انتخاب خود اشتباه کرده باشید و با آدمهای مواجه بشوید که اصولا هیچ تعهدی برای کار شما ندارند و شما را مرتب سر بدوانند و همه برنامههای توسعهای شما را به هم بزنند و حتی وبلاگ شما را به زمین بزنند.
تجربه شخصی من این است که بدون قرارداد محکم و الزامآور، هیچ پروژهای را به فرد یا شرکتی واگذار نکنید. به هیچ دوست آنلاینی هم ذرهای اعتماد نکنید!
۷- دوستان نزدیک شما ممکن است از شهرت و موفقیتهای شما خوششان نیاید:
شاید این مسئله در ایران بیشتر مشاهده شود. شما ممکن است آدم نیکنهادی باشید و تصور کنید که ظاهر و باطن دوستهایتان یکسان است، اما ناگهان درمییابید که بهترین مطالبتان که به خاطر آنها مورد تحسین جامعه آنلاین قرار گرفتهاید، با تمسخر پنهان بیجای دوستان آفلاین شما روبرو میشود. شما انتظار تأیید و همراهی و همکاری دوستانتان را دارید، اما دوستان شما اگر بتوانند، دوست دارند، کار موفق شما را منکر شوند.
از سوی دیگر، شهرت شما در محیط آنلاین ممکن است مزاحم شما در محیط کار شود. مثلا دوستان شما به جای اینکه در مورد کار با شما صحبت کنند، بیدرنگ در مورد آخرین نوشتهای که منتشر کردهاید، با شما صحبت کنند. شما ممکن است آدمی حرفهای در محیط کار باشید و اصلا دوست نداشته باشید که وارد بحثهای جانبی با این دوستان بشوید.
۸- اشتباه در خودشناسی:
همه که یکسان نیستند. شما ممکن است اصلا شناخت درستی از ذات و شخصیت خود نداشته باشید، مثلا در حالی که در ابتدا تصور میکردهاید که آدمی هستید شیفته دانش و ادبیات، در عمل آدمی هستید که هست و نیست شما در پول خلاصه میشود.
بنابراین به خاطر همین اشتباه درگیر کاری میشوید که پول قابل توجهی در بر ندارد و بعد از دو سه سال متوجه میشوید که از کردهتان پشیمان شدهاید!
مثال دیگر: شما آدمی هستید به شدت احساساتی و درونگرا و محتاج تأیید دیگران، بنابراین وقتی با بیاعتنایی یا انتقاد دیگران در مورد نوشتهتان مواجه میشوید، طبع نازک شما، تاب این جفاها را نمیآورد و به هم میریزید و اصلا وبلاگتان را پاک میکنید.
مثال سوم: شما اصلا آدم زایندهای از نظر فکری نیستید و استعداد نوشتن ندارید. همان گونه که نمیشود از یک ورزشکار وزنهبردار یک ژیمناست حرفهای ساخت، شما هم هر چه تلاش کنید و به این در و آن در بزنید، در نهایت میبینید که نوشتههایتان عادی و سطحی هستند و کسی به آنها توجه نشان نمیدهد. همه لازم نیست، وبلاگنویس شوند یا دستکم وبلاگنویس حرفهای شوند!
۹- افسرده شدن به خاطر موجود نبودن ابزارها:
میخواهید پست بنویسید، اما میبینید که اینترنت سریع ندارید یا اینکه وارد هر سایتی میشوید، مشمول فیل..رینگ قرار گرفته است. آپلود هر عکس، مدت زیادی طول میکشد و کلا احساس میکنید که بابت هر دقیقه نوشتن باید چهار پنج دقیقه را تلف کنید!
میخواهید پست بنویسید، اما بدون ابزارهایی مثل یک تبلت خوب، واقعا نمیشود این روزها در سطح حرفهای به صورت سریع به مطالب دسترسی داشت و سوژه جمعآوری کرد.
میخواهید پست بنویسید، اما میبینید که پولش را ندارید و در شرایطی که روزانه هشت ساعت کار میکنید و مدتی را صرف جابجاییهای درونشهری میکنید، عملا انرژیای برایتان باقی نمیماند.
۱۰- ناتوانی در تغییر دادن بینش و ذهنیات مردم و تأثیرگذاری
برای بعضی وبلاگنویسی موفق یعنی اینکه بتوانند، جماعتی را متفکرتر و ژرفاندیشتر کنند. اما وقتی بهترین پستها شما به هیچ انگاشته میشود و پستهایی که برای خالی نبودن عریضه، گذاشتهاید، با استقبال روبرو شود، ناخواسته مردم روند کاری و ذهنی شما را تغییر میدهند.
ناگهان به خود میآیید و میبینید که تبدیل به یک وبنویس عاید شدهاید که برای هیت مینویسد و نمیتواند خود را از این گرداب نجات بدهد.
۱۱- شما و ذهنتان از سوی جریانهایی ربوده میشوید
بهترین نوع وبنویسی، وبنویسی مستقل است. چه نیکوست که شما استغنا بجویید و ز هر چه رنگ تعلق پذیرد، آزاد باشید. شما باید باهوش باشید و از نظر مالی با جذب آگهیهای کوچک، استقلال مالی خود را حفظ کنید.
هیچگاه به خاطر شهرت یا پیمودن چند پله با یک گام، به صورت تصنعی جریانی را تأیید نکنید. قلم و کیبورد شما حرمت دارد و شما نباید این توانایی خداداد خودتان را در پای کسانی خرج کنید، که در درون به آنها تعلق خاطری ندارید.
پس همان طور که میبینید که وبلاگنویسی در سطح حرفهای آن، اصلا کار سادهای نیست. انبوهی از مشکلات و موانع و دامها و نامرادیها در این راه وجود دارد.
اما اگر بتوانید همه این راه پرخطر را طی کنید، باید به شما تبریک گفت، شما با کسب این مهارتها و تجارب، در واقع یک رسانه برای خود ساختهاید و از نظر اجتماعی هم دارای ویژگیهای شدهاید که شما را برای مدیریت و رهبری، آماده میکند.
پس اگر در خودتان این شهامت و جسارت را حس میکنید، درنگ نکنید، هماینک شروع کنید تا بعد از چند سال میوه و محصول آن را برداشت کنید!
مطلب مرتبط:
1394/03/10 @ 06:12:06 ب.ظ
4433270611 [عضو]
سلام
بسيار عالي http://reyhanah.womenhc.com/