موضوع: "آموزش"
اثر
شنبه 90/02/24
خانم نسبتاً مسن ، از مسجد برمیگشت …
در همین حال نوه اش از راه رسید و با کنایه بهش گفت :
مامان بزرگ ، تو مراسم امروز ، چی موعظه کردند ؟!
خانم پیر مدتی فکر کرد و سرش رو تکون داد و گفت :…
عزیزم ، اصلا یک کلمه اش رو هم نمیتونم به یاد بیارم !!!
نوه پوزخند ی زد و بهش گفت :
تو که چیزی یادت نمیاد ، واسه چی هر هفته همش میری مسجد ؟!!
مادر بزرگ تبسمی بر لبانش نقش بست .
خم شد سبد میوه هایش رو خالی کرد و داد دست نوه و گفت :
عزیزم ممکنه بری اینو از حوض پر آب کنی و برام بیاری ؟!
نوه با تعجب پرسید : تو این سبد ؟ غیر ممکنه با این همه شکاف و درز داخل سبد آبی توش بمونه !!!
خانم پیر در حالی که تبسم بر لبانش بود اصرار کرد : لطفا این کار رو انجام بده عزیزم
دخترک غرولند کنان و در حالی که مادربزرگش رو تمسخر میکرد
سبد رو برداشت و رفت ، اما چند لحظه بعد ، برگشت و با لحن پیروزمندانه ای گفت :
من میدونستم که امکان پذیر نیست ، ببین حتی یه قطره آب هم ته سبد نمونده !
مادر بزرگ سبد رو از دست نوه اش گرفت و با دقت زیادی وارسیش کرد گفت :
آره ، راست میگی اصلا آبی توش نیست
اما بنظر میرسه سبد تمیزتر شده ، یه نگاه بنداز …!
داستانک نیوتن - طنز
چهارشنبه 90/02/21
روزی همه دانشمندان مردند و وارد بهشت شدند آنها تصمیم گرفتند تا قایم باشک بازی کنند.
انیشتین اولین نفری بود که باید چشم می گذاشت. او باید تا 100 میشمرد و سپس شروع به جستجو میکرد.
همه پنهان شدند الا نیوتون …
نیوتون فقط یک مربع به طول یک متر کشید و درون آن ایستاد، دقیقا در مقابل انیشتین.
انیشتین شمرد 97, 98, 99..100…
او چشماشو باز کرد ودید که نیوتون در مقابل چشماش ایستاده.
انیشتین فریاد زد نیوتون بیرون( سک سک)
نیوتون بیرون( سک سک)
نیوتون با خونسردی تکذیب کرد و گفت من بیرون نیستم. او ادعا کرد که اصلا من نیوتون نیستم !!!
… تمام دانشمندان از مخفیگاهشون بیرون اومدن تا ببینن اون چطور میخواد ثابت کنه که نیوتون نیست …
. . . . . . . . . . نیوتون ادامه داد که من در یک مربع به مساحت یک متر مربع ایستاده ام …
که من رو،نیوتون بر متر مربع میکنه ………
و از آنجایی که نیوتون بر متر مربع برابر “یک پاسکال” می باشد
بنابراین من “پاسکالم” پس پاسکال باید بیرون بره (پاسکال سک سک) !!!
علامه جعفری و ازدواج با زیباترین دختر دنیا
چهارشنبه 90/02/21
از علامه جعفری میپرسند چی شد که به این کمالات رسیدی؟! ایشان در جواب خاطرهای از دوران طلبگی تعریف و اظهار میکنند که هرچه دارند از کراماتی است که به دنبال این امتحان الهی نصیبشان شده
«ما در نجف در مدرسه صدر اقامت داشتیم. خیلی مقید بودیم، در جشنها و ایام سرور، مجالس جشن بگیریم و ایام سوگواری را هم، سوگواری میگرفتیم.
شبی مصادف شده بود با ولادت حضرت فاطمه زهرا(س) اول شب نماز مغرب و عشا میخواندیم و شربتی میخوردیم. آن گاه با فکاهیاتی مجلس جشن و سرور ترتیب میدادیم.
آقایی بود به نام آقا شیخ حیدرعلی اصفهانی که نجفآبادی بود. معدن ذوق بود. او که میآمد من به الکفایه قطعاً به وجود میآمد جلسه دست او قرار میگرفت.
آن ایام مصادف شده بود با ایام قلبالاسد (۱۰ تا ۲۱ مرداد) که ما خرماپزان میگوییم و نجف با ۲۵ یا ۳۵ درجه خیلی گرم میشد. آن سال در اطراف نجف باتلاقی درست شده بود و پشههایی به وجود آمده بود که عربهای بومی را اذیت میکرد. ما ایرانیها هم که، اصلاً خواب و استراحت نداشتیم.آن سال آنقدر گرما زیاد بود که اصلاً قابل تحمل نبود نکته سوم اینکه حجره من رو به شرق بود. تقریباً هم مخروبه بود.من فروردین را آنجا به طور طبیعی مطالعه میکردم و میخوابیدم. اردیبهشت هم مقداری قابل تحمل بود، ولی دیگر از خرداد امکان استفاده از حجره نبود.
گرما واقعاً کشنده بود. وقتی میخواستم بروم از حجره کتاب بردارم مثل این بود که با دست نان را از داخل تنور برمیدارم، در اقل وقت و سریع!
با این تعاریف این جشن افتاده بود به این موقع، در بغداد و بصره و نجف، گرما تلفات هم گرفته بود. ما بعد از شب نشستیم، شربت هم درست شد، آقا شیخ حیدرعلی اصفهانی که کتابی هم نوشته بود به نام «شناسنامه خر» آمد.
مدیر مدرسهمان، مرحوم آقا سیداسماعیل اصفهانی هم آنجا بود. به آقا شیخ علی گفت: آقا شب نمیگذره، حرفی داری بگو، ایشان یک تکه کاغذ روزنامه در آورد.
عکس یک دختر بود که زیرش نوشته بود «اجمل بنات عصرها» (زیباترین دختر روزگار)، گفت: آقایان من درباره این عکس از شما سوالی میکنم.
اگر شما را مخیر کنند بین اینکه با این دختر به طور مشروع و قانونی ازدواج کنید (از همان اولین لحظه ملاقات عقد جاری شود و حتی یک لحظه هم خلاف شرع نباشد) و هزار سال هم زندگی کنید، با کمال خوشرویی و بدون غصه، یا اینکه جمال علی(ع) را مستحباً زیارت و ملاقات کنید، کدام را انتخاب میکنید.
سوال خیلی حساب شده بود. طرف دختر حلال بود و زیارت علی(ع) هم مستحبی. گفت: آقایان واقعیت را بگویید. جانماز آب نکشید، عجله نکنید، درست جواب دهید.
اول کاغذ را مدیر مدرسه گرفت و نگاه کرد و خطاب به پسرش که در کنارش نشسته بود با لهجه اصفهانی، گفت: سیدمحمد! ما یک چیزی بگوییم نری به مادرت بگوییها؟ معلوم شد نظر آقا چیست. شاگرد اول ما نمرهاش را گرفت! همه زدند زیر خنده. کاغذ را به دومی دادند. نگاهی به عکس کرد و گفت: آقا شیخ علی، اختیار داری، وقتی آقا (مدیر مدرسه) اینطور فرمودند مگر ما قدرت داریم که خلافش را بگوییم. آقا فرمودند دیگه! خوب در هر تکه خنده راه میافتاد.
نفر سوم گفت: آقا شیخ حیدر این روایت از امام علی(ع) معروف است که فرمودهاند: «یا حارث حمدانی من یمت یرنی» (ای حارث حمدانی هر کی بمیرد مرا ملاقات میکند)
پس ما انشاءالله در موقعش جمال علی(ع) را ملاقات میکنیم! باز هم همه زدند زیرخنده، خوب اهل ذوق بودند. واقعاً سوال مشکلی بود. یکی از آقایان گفت: آقا شیخ حیدر گفتی زیارت آقا مستحبی است؟ گفتی آن هم شرعی صد درصد؟ آقا شیخ حیدر گفت: بلی.
گفت: والله چه عرض کنم. (باز هم خنده حضار)
نفر پنجم من بودم. این کاغذ را دادند دست من. دیدم که نمیتوانم نگاه کنم، کاغذ را رد کردم به نفر بعدی، گفتم: من یک لحظه دیدار علی(ع) را به هزاران سال زناشویی با این زن نمیدهم. یک وقت دیدم یک حالت خیلی عجیبی دست داد. تا آن وقت همچو حالتی ندیده بودم. شبیه به خواب و بیهوشی …
بلند شدم. اول شب قلبالاسد وارد حجرهام شدم، حالت غیرعادی، حجره رو به مشرق دیگر نفهمیدم، یکبار به حالتی دست یافتم. یکدفعه دیدم یک اتاق بزرگی است یک آقایی نشسته در صدر مجلس، تمام علامات و قیافهای که شیعه و سنی درباره امام علی(ع) نوشته در این مرد موجود است. یک جوانی پیش من در سمت راستم نشسته بود. پرسیدم: این آقا کیست؟
گفت: این آقا خود علی(ع) است، من سیر او را نگاه کردم. آمدم بیرون، رفتم همان جلسه، کاغذ رسیده دست نفر نهم یا دهم، رنگم پریده بود. نمیدانم شاید مرحوم شمسآبادی بود خطاب به من گفت: آقا شیخ محمدتقی شما کجا رفتید و آمدید؟ نمیخواستم ماجرا را بگویم، اگر بگم عیششون بهم میخوره، اصرار کردند و من بالاخره قضیه را گفتم و ماجرا را شرح دادم، خیلی منقلب شدند.
خدا رحمت کند آقا سیداسماعیل (مدیر) را خطاب به آقا شیخ حیدر، گفت: آقا دیگر از این شوخیها نکن، ما را بد آزمایش کردی. این از خاطرات بزرگ زندگی من است.
یک شبی مجنون نمازش را شکست
دوشنبه 90/02/19
یک شبی مجنون نمازش را شکست
بی وضو در کوچه لیلا نشست
عشق آن شب مست مستش کرده بود
فارغ از جام الستش کرده بود
گفت یارب از چه خوارم کرده ای ؟
بر صلیب عشق دارم کرده ای ؟
گفت ای بیچاره لیلایت منم !
در رگ پیدا و پنهانت منم !
سالها در جور لیلا ساختی
من کنارت بودم و نشناختی … !
شاعر : عبداللهی
جاهلیت ثانی
سه شنبه 90/02/06
از پيامبر(ص) نقل شده كه فرمود: «به اين دليل آن دوران خاص، دوران جاهليّت ناميده شده است كه اهل آن نادان بودند و اعمال نادرست انجام ميدادند.»1 همچنين پيامبر(ص) فرموده است: «من ميان دو جاهليّت برانگيخته و مبعوث شدهام و جاهليّت دوم، بسيار سختتر و مصيبتبارتر از جاهليّت اوّل است.»2
اين سخن پيامبر(ص) بيانگر وجود جاهليّتي ديگر در آخرالزّمان است و از آنجا كه دعوت امام مهدي(ع) شبيه به دعوت جدّش، پيامبر(ص) است، به همين دليل، ناگزير پيش از ظهور ايشان يك دوران جاهليّت ديگر وجود خواهد داشت و در طيّ آن، مردم از اصول دين اسلام واقعي، منحرف ميشوند و آتش تعصّبات قبيلگي شعلهور ميشود. در قرآن آمده است: «وَلَا تَبَرَّجْنَ تَبَرُّجَ الْجَاهِلِيَّةِ الْأُولَى؛3 و مانند روزگار جاهليّت قديم زينتهاى خود را آشكار مكنيد.» از اين آیه درمييابيم كه قبلاً يك جاهليّتي وجود داشته است و ما ميدانيم كه جاهليّت نخست، پيش از ظهور اسلام بوده كه اسلام آن را از ميان برد. از جمله دلايل ديگر كه وجود جاهليّت ديگري را اثبات ميكند، مطالبي است كه از معصومان(ع) نقل شده و فرمودهاند: «مهدي دعوت به اسلامي جديد و كتابي جديد ميكند» و اين خود نشان ميدهد كه پيش از ظهور ايشان، جاهليّتي وجود خواهد داشت و اگر چنين نبود و اسلام واقعي حاكم بود، چه نيازي به دعوت براي اسلام جديد يا كتاب جديدي بود.
در روايت شريفي كه ابوبصير از اباعبدالله(ع) نقل كرده، آمده است: «اسلام غريبانه آغاز شد و غريبانه باز خواهد گشت و خوشا به حال غريبان»، من عرض كردم: خداوند حال شما را نيكو گرداند، منظور از اين را براي من شرح و توضيح دهيد. فرمود: «دعوت كنندة ما، دعوت جديدي را از سر ميگيرد، دقيقاً همان گونه كه پيامبر چنين كاري را انجام داد.»4 از اين روايت شريف درمييابيم كه امام مهدی(ع)دست به دعوتي ميزند و آن دعوت، جديد و مشابه دعوت پيامبر اسلام(ص) است و به طور خلاصه، اين روايت تأكيد ميكند كه ميان آغاز اسلام و آغاز دعوت پيامبر(ص) و اسلام در آخرالزّمان و دعوت امام مهدي(ع) شباهتهاي بسيار زيادي وجود دارد. عبدالله بن عطاء ميگويد: از اباعبدالله(ع) در مورد روش، رفتار و سيرة مهدي سؤال كردم. فرمود: «همان كارهايي را انجام ميدهد كه پيامبر(ص) انجام داد. آنچه را پيش از ايشان است همانند پيامبر كه جاهليّت را نابود كرد، ويران ميكند و اسلام جديد را از سر ميگيرد.»5 امام مهدي(ع) آن جاهليّت كه پيش از ظهورشان است، نابود ميكنند، دقيقاً همانند پيامبر(ص) كه جاهليّت را نابود كرد. فضيل از اباعبدالله(ع) نقل كرده است كه ايشان فرمودند: «قائم ما زماني كه قيام كند، با جهل و ناداني مردم روبهرو ميشود. جهل و ناداني بسيار شديدتر و سختتر از جهالت زمان پيامبر(ص)» عرض كردم: آن چگونه خواهد بود؟ فرمود: «پيامبر گرامي اسلام(ص) زماني به پيامبري برانگيخته شد كه مردم، سنگ، صخره، چوب و مجسّمههاي چوبي ميپرستيدند، قائم ما زماني كه قيام ميكند، به سوي مردم ميرود، در حالي كه مردم كتاب خدا را تأويل ميكنند و با كتاب خداوندسعي در ردّ دعوت ايشان دارند،سپس فرمود: به خدا سوگند،عدالت ايشان،همچون گرما و سرما واردخانههای آنها ميشود.»6
از اين روايت شريف، درمييابيم كه جاهليّت دوم، سختتر و مصيبت بارتر از جاهليّت اوّل و خطرناكتر از آن است. مردم در زمان پيامبر(ص)، بتهاي چوبي را ميپرستيدند، امّا مردم در زمان ظهور، بتهاي بشري ميپرستند، همان بتهايي كه به مقابله با امام ميپردازند و با كتاب خداوند و با تفسير (به رأي) آيات آن، سعي در محكوم كردن امام و باطل نشان دادن ايشان دارند.
محمّد بن مسلم روايت كرده، از ابوجعفر(ع) در مورد قائم(ع) سؤال كردم و عرض كردم، ايشان چه رفتار و سيرهاي در ميان مردم دارند؟ فرمود: «رفتار و سيرة پيامبر را دارند و به روش ايشان كار ميكنند تا اينكه اسلام غالب و چيره و نمايان شود.»عرض كردم: سيرة پيامبر(ص) چگونه بوده است؟ فرمود: «بر آنچه در جاهليّت مرسوم بوده، قلم بطلان كشيد و با مردم با عدالت برخورد و رفتار كرد و قائم(ع) نيز چنين ميكند.»7
حقيقت اين است كه در روايت پيشين، نكتة عجيبي آمده و آن اين است كه «تا اينكه اسلام غالب و ظاهر شود» و اين سخن بدين معناست كه اسلام پيش از ظهور امام مهدي(ع) تقريباً محو، كهنه و بينشان ميشود. البتّه خوان نعمت الهي با خروج امام گسترده ميشود و پيامبر(ص) فرموده است: «در آخرالزّمان از اسلام چيزي جز نام آن باقي نميماند و از قرآن چيزي، جز نوشتههاي آن.»8
پي نوشت ها :
1.تاريخ المعرفه
2.الامالي، ج 2، ص 277.
3.سورة احزاب(33)، آیة33.
4.بحارالانوار، ج13، ص194.
5.اثبات الهداة، ج3، ص539.
6.بحارالانوار، ج52، ص362؛ الغیبة نعمانی، ص307.
7.بحارالانوار، ج52، ص352، ح108.
8.بیان الائمّه، ج2، ص445؛ بحارالانوار، ج52، ص190.
منبع:www.mouood.org