تفاوت ان شاء الله و انشاءالله
شنبه 90/03/28
آیا به کلمات و الفاظی که روزانه می نویسیم دقت کرده ایم؟
برخی از این الفاظ رایج به دلیل عدم مشروعیت و مخالفت آنان با اعتقادات ما می تواند خطراتی به همراه داشته باشد.
از بین این الفاظ (ان شاء الله) در بعضی اوقات انشاء الله نوشته می شود, با كمی دقت به معانی این دو متوجه می شویم
که این دو لفظ با هم تفاوت دارند .
إنشاء مصدر فعل «أنشأ» و به معنای (ایجاد کردن ,به وجود آوردن , خلق کردن )است.
طبق این آیه)) إِنَّا أَنشأْنَهُنَّ إِنشاءً ۳۵-واقعه (( ما آنان را به وصفی ناگفتنی ایجاد كردیم .
پس ابراز(انشاءالله) در مواقعی که می خواهیم کاری را انجام دهیم، معنای ایجاد و خلق از سوی ما را القاء می کند، یعنی ما خداوند را ایجاد كرده ایم.(العیاذبالله!)
))إن))در (ان شاء الله) حرف شرط و به معنای «اگر» و فعل «شاء» به معنای خواستن و مقدر كردن است.
و ما با نوشتن إن شاء الله به این صورت می گوییم( اگر خداوند مقدر فرمود؛ به خواست خدا(
كه در این آیه معنا مشخص است:
((وَ مَا تَشاءُونَ إِلا أَن یَشاءَ اللَّهُ إِنَّ اللَّهَ كانَ عَلِیماً حَكِیماً)) 30.انسان
و شما ( اولیای حق ) چیزی جز آنچه خدا بخواهد نمیخواهید (و كار را به او تفویض میكنید كه) البته خدا به احوال خلق دانا و به صلاح بندگان آگاهست.
جمله ان شاء الله به هنگام بیان تصمیم هاى مربوط به آینده ، نه تنها یك نوع ادب در پیشگاه خدا است ، بلكه بیان این حقیقت مهم نیز هست كه ما چیزى از خود نداریم هر چه هست از ناحیه او است ، مستقل بالذات خدا است ، و ما همه متكى باو هستیم ، تا اراده او نباشد اگر تیغهاى عالم از جا حركت كنند حتى یك رگ را نخواهند برید، و اگر اراده او باشد همه چیز به سرعت تحقق مى یابد و حتى شیشه را در بغل سنگ نگه مى دارد.
البته ما معنی این جمله رو همیشه در ذهن میدونیم ، اما درست نوشتن بهتر است .
با تشکر
آيا واقعاً حضرت علي عليه اسلام دختر خود را به عقد عمر بن الخطاب در آورده است ؟
چهارشنبه 90/03/25
آيا عمر بن الخطاب داماد امير المومنين علي عليه السلام است ؟
آيا واقعاً حضرت علي عليه اسلام دختر خود را به عقد عمر بن الخطاب در آورده است ؟
آيا داستان ازدواج عمر با ام كلثوم به نفع اهل سنت است ؟
آيا حضرت علي عليه السلام دختري به نام ام كلثوم داشته است ؟
اين ها تمام سوالاتي است كه در كليپ زير از زبان آيت الله دكتر حسيني قزويني به آنها پاسخ داده شده است . براي رفاه حال كاربران فايل صوتي آن با حجم كم آماده شده است .
فرمت تصويري : WMV فشرده شده با فرمت rar
فرمت صوتي : mp3
حجم كليپ : 21.2
حجم فايل صوتي : 1.24 مگابايت
تصويري
صوتي
چشمها را باید شست !
چهارشنبه 90/03/25
دیدن همیشه خوب است
خواه دیدن آن زیبا یی ها باشد
خواه دیدن این زیبایی ها
شاید کلاسی که ما در آن درس می خوانیم از این هم ویران تر باشد
شاید پای پوشی که با آن می خواهیم در صراط مستقیم قدم بر داریم
از این هم کهنه تر باشد
شاید آب گوارایی که می نوشیم از این هم کثیف تر باشد
شاید باری که بر دوشمان است از این هم سنگین تر باشد
شاید صفای کودکیمان را اینجا ، جا گذاشته ایم
شاید خانه آخرتمان از این بدتر است
شاید مردم نتوانند از پشت شیشه های غبار گرفته ی ماشین هایشان ،
زیبایی و طراوت نوجوانیمان را ببینند
شاید آنچه در دنیا می جستیم از این هم بی ارزش تر بود
و شاید کودکی و پیریمان را اندوهی چنین فرا گرفته باشد
چشمها را باید شست
جملات کوتاه انگیزشی
چهارشنبه 90/03/25
* اگر در كارها جديت به خرج ندهيد بي استعدادترين افراد مصمم و با اراده از شما پيشي مي گيرند.
* كارتان را آغاز كنيد توانايي انجامش به دنبال مي آيد.
* خداوند به هر پرنده اي دانه اي مي دهد ولي آنرا داخل لانه اش قرار نمي دهد.
* اثر كمرنگ ترين نوشته ها بيشتر از قويترين حافظه هاست.
* مردان شجاع فرصت مي آفرينند و ترسوها و ضعيفان منتظر فرصت مي نشينند.
* تغييرات غيراصولي هرج و مرج ايجاد مي كند و تغيير نكردن پوسيدگي است.
* گوش شنوا زير بناي مهارتهاي ارتباطي است.
* دشوارترين قدم همان قدم اول است.
* هرگز چيزي تغيير نيافته اين ماييم كه عوض مي شويم.
* براي شنا كردن در جهت مخالف رودخانه سختكوشي لازم است وگرنه هر ماهي مرده اي مي تواند در جهت آب شنا كند.
* آن قدر شكست خوردن را تجربه كنيد تا شكست دادن را بياموزيد.
* رمز سلامتي قرار دادن كمي هيجان به جاي آسايش است.
* كتاب معلمي است كه بدون عصا و تازيانه ما را تربيت مي كند.
* فردي كه به خود اطمينان دارد محتاج تعريف ديگران نيست.
* آنچه هستيد بهتر شما را معرفي مي كند تا آنچه مي گوييد.
* از فعاليتهاي بزرگ نهراسيد زيرا هر فعاليت بزرگي را مي توان به فعاليتهاي كوچكتر تقسيم كرد.
* همواره به خاطر داشته باشيد آخرين كليد باقي مانده شايد بازگشاينده در قفل باشد.
چگونه در یاد ها خواهيد ماند؟
سه شنبه 90/03/24
در حدود صد سال پیش مردی وقتی روزنامه صبح را خواند ترس و شگفتی او را فرا گرفت، او در قسمت آگهی های فوت نام خود را دید! البته روزنامه ها در اثر یک خبر دروغ دچار اشتباه شده بودند و گزارش مرگ او را به شکل های مختلف منتشر کرده بودند. مدتی شوکه شده بود. با خود فکر کرد اگر من اینجام پس این نوشته ها چیست؟ وقتی که توانست به خود مسلط شود، به ذهنش رسید حال که همه فکر می کنند من مرده ام درباره من چه می گویند. بنابراین شروع به خواندن روزنامه های مختلف کرد: “سلطان دینامیت مرد” ، “او تاجر مرگ بود". این مرد مخترع دینامیت بود و وقتی عباراتی مانند “تاجر مرگ” را خواند از خود پرسید ” آیا من به این شکل در یاد ها باقی خواهم ماند؟” احساساتش به شدت جریحه دار شد و تصمیم گرفت کاری در جهت برقرار صلح انجام دهد. نام او آلفرد نوبل بود و امروزه با جایزه بزرگ نوبل که نماد صلح است در یاد ها ماندگار شده است.
همانطور که آلفرد نوبل به خود آمد و ارزش های خود را دوباره تعریف کرد، ما هم باید به عقب برگردیم و اعمال خود را مورد بازبینی قرار دهیم و مانند او کاری ارزشمند انجام دهیم کار ارزشمندی که دوست داریم با آن در خاطره ها باقی بمانیم.
میراث شما چیست؟
می خواهید شما را چگونه بخاطر بیاورند؟
آیا پس از مرگ درباره شما به نیکی سخن می گویند؟
آیا وقتی به یاد شما می افتند عشق و احترام در ذهن شان تداعی می شود؟
آیا فراموش خواهید شد؟
آیا کسی دلش برای شما تنگ می شود؟
براي حسين (ع) دسته گلي زيبا فرو فرستاده اند
دوشنبه 90/03/23
دهم رجب سال 60 قمري است. خانه امام حسين (ع) دوباره نور باران مي شود و از پنجره کوچک آن، آسمان مدينه روشن مي گردد. براي حسين (ع) دسته گلي زيبا فرو فرستاده بودند. اشک شوق و برق شادي او بر صورت نوزاد مي نشيند و گلبرگ رخش را با شبنم صبحگاهي، با طراوت تر مي سازد. خدا به حسين (ع) پسري ديگر عطا فرمود که نيازمند و غني بر نامش دخيل بسته اند و قنداقه زيبايش را قبله نيازهاي خود ساخته اند.
نامش را علي نهاد. مانند دو پسر ديگرش و عشقي بيکرانه از محبت پدر و مولاي خويش علي (ع) را به تصوير کشيد. نامش را علي نهاد و فرمود که اگر خدا هزار پسر به او دهد، همه را علي نام خواهد نهاد. آري، او هم علي بود که شکوه و نامت، بلندتر از آسمان بود و زيباتر از صبح و روشن تر از باران.
عبدالله رضيع (شيرخواره) يا علي اصغر، فرزند سيدالشهداء، امام حسين (ع)، مادرش نيز، رباب، دختر امرء القيس بن عَدِيّ.
آغوش مهربان پدر تو را در خود جاي مي دهد و چشمان او بر تو مي گريد. تو مولود کربلايي. تو شش ماهه عاشورايي. تو آمده بودي که فقط در قافله عشاق بماني. تو آمده بودي که همسفر کربلا شوي. تو آمده بودي که حج را ناتمام بنهي. ميلاد تو شادي را غريبانه کنار مي زند و اشک را در چشمان همه جاري مي سازد. آخر، تو از زندگي، فقط تشنگي و عطش و شهادت را دريافتي. تو آمده بودي که به شهادت آبرو دهي. تو کوچکترين قرباني هستي؛ اما با همه کوچکي، حماسه ات بي هماورد بود و نام تو در رديف اول عشقبازان عاشورا حک شد. سلام بر نام بلندت که زمزمه مستان است، اي علي اصغر (ع).